نمیدانم چرا دلم به این واژه رضا نیست.

حس خوبی ندارم.

شان مدافعان حرم بیشتر از آن است که لقبی در کنار مزدوران چشم آبی امریکایی و اروپایی داشته باشند.

بچه های خمینی همیشه بسیجی ها بودند. شان مدافعان حرم فقط بسیجی هست.

سربازهای قرن بیست و یک حضرت آقا کجا, اراذل و اوباش زنجیرپاره کرده ی یانکی کجا؟

نام آنها هم مستشار نظامی باشد,نام حسین همدانی و رسل خلیلی و عبدالله باقری هم مستشار نظامی باشد؟

راستش میترسم

میترسم چند سال بعد نام و راه و رسم این شهدا بشود اسرار مگوی نظام

بالاخره ما در دوران پسابرجام هستیم و دل کدخدا راضی نیست به اینکه شیربچه های ایران در دمشق و حلب و حمص جولان دهند و سگ کشی راه بیاندازند...

میترسم که روزی کدخدا بگوید نامشان را به زبان نیاورید

مثل خیلی دیگر از امر و نهی هایش...

میترسم نتوانیم مثل شهدای فتنه برایتان مجلس یادبود بگیریم

میترسم خانواده هایتان دوفردای دیگر تنها شوند.

میترسم اسم شما بشود تلفات جنگ...

دیشب خبرش بگوشم رسید.

امیرسیاوشی هم پرید.

خادم بی سروصدای رایة العباس که با آن محاسن بلند و شلوار شش جیب و ابروهای درهم فرورفته اش همه ی مهمانان امامزاده علی اکبر چیذر را حداقل یک بار بدهکار لبخند خودش کرده بود.

امشب که شب جمعه است حتما امیر جایی میان هیات بهشت نوکری سیدالشهدا را میکند.

لباس خادمی هیات بهشت امشب به دست فاطمه به قامتت میشیند.

منزل نو مبارک آقا امیر


محمدمهدی آقاجانی