فیلم را که دیدم...
احساس کردم آوینی ای که من میشناسم....
این آوینی نیست...
آوینی بسیجی....
آوینی زمینی...
آوینی که می خندد..
فیلم را که دیدم...
احساس کردم آوینی ای که من میشناسم....
این آوینی نیست...
آوینی بسیجی....
آوینی زمینی...
آوینی که می خندد..
نیاز به قصه برای کودک امری است فطری و متناسب با طبیعت کودکی، در بزرگان نیز به مثل،تا آنگاه که با تفکر و تعقل تجریدی و حکمت انس نگرفته اند، ضرورتی است غیرقابل انکار.مثل و تمثیل صورتی است ملموس که معنای مجردی را در خود تنزل میدهد و به فاهمه ی عموم نزدیک میگرداند.
داستان همانطور که از اسمش بر می آید مثالی است از زندگی که بشر حیات خویش را با توجه به آن معنا میکند.اگرچه نباید معنای قصص را آنچنان که مورد نظر قرآن است با مفهوم داستان اشتباه گرفت.
سید مرتضی آوینی
آیینه ی جادو
واقعیت درون فیلم،
"واقعیت چشم فیلم ساز" است
و به عبارت بهتر، صورتگر
"عالم درونی خود او "ست.
لهذا اگر فیلم ساز واقعیت را،آنچنان که هست، دیده باشد فیلم نیز به این واقعیت نزدیک خواهد شد و الا نه.
سید مرتضی آوینی
آیینه ی جادو
فراستی:
آوینی سینما را به معنای ابزار به معنای ظرف نمیدانست که هر چیزی را بتوان در آن ریخت. بلکه سینما را راهی می دانست که بیان کند. یک بیان هیچکاک دارد که در مقاله مرتضی آوینی هم هست که می گوید: سینما برای بیان خود باید بهای گزافی را بپردازد و این بهای سنگین سرگرمی است.
سینمای مخاطب عام را اصل میدانست.
تا همین امروز جامعه سینمای ایران رابطه فرم و محتوا را درک نکرده است. این ها فکر می کنند که محتوا یک اصالتی دارد و بیرون از فیلم ایستاده است و منتظر است که فرم بگیرد. اینها درک نمیکنند که محتوا بیرون وجود ندارد و اینکه فرم است که محتوا را می سازد. محتوا رنگی است که فرم به مضمون و مفهوم می زند و محتوای خاص یک اثر هنری. محتوا پیام نیست. به درستی آوینی می گوید که سینما جای عقل نیست، جای فلسفه نیست، بلکه سینما جای حس است. سینما عرصه و ساحت حس است.
آوینی اصلا سینمای اسلامی را هم نمیفهمید و من هم نمی فهمم. اینکه می توان سینمای اسلامی داشته باشیم یا نه جزو سوالهای آخر مرتضی بود.
می گفت که هنر سینما باید در تسخیر مسلمانان معتقد و کاربلد سینما باشد
برگرفته از سایت رجا